5 آذر
چهارشنبه, ۵ آذر ۱۳۹۹، ۰۴:۴۶ ب.ظ
دیشب با استاد راهنمام تلفنی صحبت کردم و سربسته توضیح دادم که این ماه مثل آدم های سرگشته و حیرون فقط دور خودم چرخیدم. پیشنهاد داد به جای فصل دو، فصل 4 روشروع کنم اما امروز باز هم دستم به کار نرفت. از صبح دارم توی نت میچرخم. یه دلیلش هم خوابهای پریشونی که دیشب دیدمه. از مدرسه میپریدم وسط یه مجلس سیسمونی برون و از اونجا میدیدم عموی جوونم فوت کرده.
از یه جا که نمیدونم کجا تماس گرفتن که بیا واسه مصاحبه، همیشه تو این مواقع بابام میگفت نمیخواد بری ولی این بار میگه حالا برو ببین دوست نداشتی میای بیرون.
دارم تلاش میکنم هر چند چرت و پرت، فقط بنویسم وذهنم رو خالی کنم. امیدوارم کمکم به روزای اوج خیلی خیلی دور برگردم.
- ۹۹/۰۹/۰۵