به یاد بچگی،بادکنک زردِ زرد

۲ مطلب در تیر ۱۳۹۶ ثبت شده است

امروز یه حس خیلی بدی رو تجربه کردم...

نمیدونم چرا هرکاری کردم نمیتونستم از خیابون رد شم...

خیلی حس وحشتناکی بود...خیلی

  • Maha

چند سال پیش کلی آدم داشتم که براشون صحبت کنم...حتی وقتی من دلم نمیخواست باز هم آدمایی بودن که پرس و جو میکردن...از روزم که جور شب شده...از حال دلم....این چند وقت که خونه ام به این نتیجه رسیدم چقدر تنها شدم...نمیدونم من اشتباه رفتم مسیرو یا بقیه...من به درست بودن خودم معتقدم ولی نمیدونم این تنهایی چرا این روزا اینقدر اذیت کننده شده...

دلم واسه باباجون و شوخی هاش و خوراکی های خوش مزه ی مغازش تنگ شده...خدا بیامرزتتون باباجونی

*عنوان:#عماد_خراسانی



  • Maha